-
مدل های ایرانی
جمعه 5 آبان 1391 15:45
بقیه عکس ها ادامه مطلب ...
-
لباس مجلسی شیک
جمعه 5 آبان 1391 15:07
میدونم که میری ادامه مطلب تا بقیه عکس ها رو ببنی ... بدو.....
-
کریستینا اگویلرا
جمعه 5 آبان 1391 14:35
کریستینا ماریا اگویلرا (زاده ۱۸ دسامبر ۱۹۸۰) خواننده و ترانهنویس سبک پاپ اهل آمریکا است. او با خواندن آلبوم Christina Aguilera به موفقیت رسید و تاکنون پنج بار برنده جایزه گرمی شده است. در سال ۲۰۰۵ با جردن برتمن ازدواج کرد. سلام دوستان خوبم خواستم خواننده محبوب خودم و بهتون معرفی کنم . کریستینا تنها شخصیت هایپرمنی است...
-
دلتنگی هایم
سهشنبه 11 مهر 1391 17:47
گفته بودی دلتنگی هایم را با قاصدک ها قسمت کنم تا به گوش تو برسانند. می گفتی قاصدکها گوش شنوا دارند غم هایت را در گوششان زمزمه کن و به باد بسپار . من اکنون صاحب دشتی قاصدکم. اما مگر تو نمی دانستی قاصدکهای خیس از اشک می میرند؟
-
بی تو امشب
سهشنبه 11 مهر 1391 17:36
بی تو امشب باز یک گوشه نشستم در خیالم آمدم پیش تو و گفتم که خستم از همه چیز و همه کس به تو گفتم های های گریه کردم زار زار ناله کردم گفتم اینجا غصه دارم هیچکس را هم ندارم از همه چیز و همه کس من گسستم با همین دستهای بستم مثل اینکه کودک هستم از تو پرسیدم تو میدانی که هستم؟ تو به من خندیدی و گفتی که باز هم در این دنیای...
-
تو کیستی
سهشنبه 11 مهر 1391 17:18
تو کیستی ، که من اینگونه ، بی تو بی تابم ؟ شب از هجوم خیالت نمی برد خوابم تو چیستی ، که من از موج هر تبسم تو بسان قایق ، سر گشته ، روی گردابم تو آرزوی بلندی و دست من کوتاه تو دور دست امیدی و پای من خسته است همه وجود تو مهر است و جان من محروم چراغ چشم تو سبز است و راه من بسته است .
-
مداد رنگی ..
سهشنبه 11 مهر 1391 17:16
تو را هیچگاه نمی توانم از زندگی ام پاک کنم چون تو پاک هستی می توانم تو را خط خطی کنم که آن وقت در زندان خط هایم برای همیشه ماندگار میشوی و وقتی که نیستی بی رنگی روزهایم را با مداد رنگی های یادت رنگ می زنم *** یک بار خواب دیدن تو... به تمام عمر میارزد پس نگو... نگو که رویای دور از دسترس، خوش نیست... قبول ندارم گرچه به...
-
برای عشق
سهشنبه 11 مهر 1391 17:11
برای عشق تمنا کن ولی خار نشو. برای عشق قبول کن ولی غرورتت را از دست نده . برای عشق گریه کن ولی به کسی نگو. برای عشق مثل شمع بسوز ولی نگذار پروانه ببینه. برایعشق پیمان ببند ولی پیمان نشکن . برای عشق جون خودتو بده ولی جون کسی رو نگیر . برای عشق وصال کن ولی فرار نکن . برای عشق زندگی کن ولی عاشقونه زندگی کن . برای عشق...
-
رفتنت
سهشنبه 11 مهر 1391 17:03
رفتنت آغاز ویرانی است حرفش را مزن ابتدای یک پریشانی است حرفش را مزن گفته بودی چشم بردارم من از چشمان تو چشم هایم بی تو بارانی است حرفش را مزن آرزو دارم که دیگر بر نگردم پیش تو راهمان با اینکه طولانی است حرفش را مزن دوست داری بشکنی قلب پریشان مرا دل شکستن کار آسانی است حرفش را مزن خورده ای سوگند روزی عهد ما را بشکنی...
-
برای تو....
پنجشنبه 6 مهر 1391 13:50
نمی دانم نوشته هایم را میخوانی یا نه،اما فقط برای تو مینویسم که نگاهت تکراری از آسمان است...تو همانی هستی که بهار را برایم به ارمغان آوردی و من همانی هستم که به عشقت وفادار مانده ام و روزهای بی تو را در دفترم شمارش می کنم...
-
داستان کوتاه .... گریه نکنیا...
پنجشنبه 6 مهر 1391 12:45
وقتی سر کلاس درس نشسته بودم تمام حواسم متوجه دختری بود که کنار دستم نشسته بود و اون منو "داداشی" صدا می کرد . به موهای مواج و زیبای اون خیره شده بودم و آرزو می کردم که عشقش متعلق به من باشه . اما اون توجهی به این مساله نمیکرد . آخر کلاس پیش من اومد و جزوه جلسه پیش رو خواست . من جزومو بهش دادم .بهم...
-
10 سخن از دکتر شهید شریعتی
پنجشنبه 6 مهر 1391 12:27
۱۰ سخن از شهید دکتر علی شریعتی که هر کدام در خودش هزاران سخن دگر نهفته است : ۱.مسئولیت زاده توانایی نیست ، زاده آگاهی است و زاده انسان بودن. ۲.دلی که از بی کسی غمگین است ، هر کسی را می تواند تحمل کند. ۳.ارزش عمیق هر کسی به اندازه حرفهایی است که برای نگفتن دارد. ۴.عشق به آزادی مرا همه عمر در خود گداخته است. ۵.اگر پیاده...
-
آموخته ام
پنجشنبه 6 مهر 1391 12:17
آموخته ام که زیر پوست سخت همه افراد کسی وجود دارد که خوشحال شود و دوست داشته باشد . آموخته ام که خدا همه چیز را در یک روز نیافرید ، پس من چگونه میتوانم همه چیز را در یک روز بدست آورم . آموخته ام که چشم پوشی از حقایق آنها را تغییر نمی دهد . آموخته ام که وقتی با کسی روبرو میشویم ، انتظار لبخندی از سوی ما دارد . آموخته...
-
مادر من...
پنجشنبه 6 مهر 1391 12:16
روز مادر یعنی به تعداد همه روزهای گذشته تو، صبوری! روز مادر یعنی به تعداد همه روزهای آینده تو دلواپسی! روز مادر به تعداد آرامش همه خوابهای کودکانه تو ، بیداری! روز مادر یعنی بهانه بوسیدن خستگی دستهایی که عمری به پای بالیدن تو چروک شد. روز مادر یعنی بهانه در آغوش کشیدن او که نوازشگر همه سالهای دلتنگی تو بود. یعنی...
-
نوبت عاشقی..
پنجشنبه 6 مهر 1391 11:39
گاهی در سرزمین های بی حاصل و لم یزرع ، گل هایی می رویند که تو نمی توانی مشابه شان را در هیچ کجای دنیا بیابی . دیدن این گل های بی نظیر و حیرت انگیز ، خالی از لطف نیست. بی تردید در سرزمین بی حاصل احساس تو نیز گل های آگاهی و تجربه های باطنی نابی پیدا می شوند. بگرد، و آن ها را پیدا کن و شکرشان را به جای بیاور. به هستی...
-
کاش می فهمیدی
پنجشنبه 6 مهر 1391 11:33
کاش می فهمیدی …. قهر میکنم تا دستم را محکمتر بگیری و بلندتر بگویی: بمان… نه اینکه شانه بالا بیندازی ؛ و آرام بگویى: هر طور راحتى …
-
یادت مرا فراموش
پنجشنبه 6 مهر 1391 11:29
انتظار… شش حرف و چهار نقطه، کلمه ی کوتاهیست، اما سالها طول خواهد کشید تا بفهمی یعنی چه. کاش منتظرت نبودم، کاش می شد گفت “یادت مرا فراموش”
-
هر لحظه ای هدف خویش است!
چهارشنبه 5 مهر 1391 15:43
معنای هدف این است : تنزل دادن امور به سطح وسایلی برای رسیدن به چیزهایی ، قربانی کردن همه ی آن چیزهایی که اکنون داری، به پای چیزهایی در آینده . هیچ چیز را قربانی نکن . همه چیز را به پای زندگی بریز، زندگی کن ، یک زندگی تمام عیار. زیرا لحظه ی اینده ، از دل زندگی تمام عیار اکنون زاده می شود . فردا زاده ی امروز است. فردا...
-
کم کم یادخواهی گرفت ....
چهارشنبه 5 مهر 1391 14:55
کم کم یاد خواهی گرفت تفاوت ظریف میان نگهداشتن یک دست و زنجیر کردن یک روح را اینکه عشق تکیه کردن نیست و رفاقت، اطمینان خاطر و یاد میگیری که بوسهها قرارداد نیستند و هدیهها، معنی عهد و پیمان نمیدهند. کم کم یاد میگیری که حتی نور خورشید هم میسوزاند اگر زیاد آفتاب بگی ر ی باید باغِ خودت را پرورش دهی به جای اینکه منتظر...
-
سطر..
چهارشنبه 5 مهر 1391 14:53
سطری از ورلن هست که هرگز بخاطر نخواهم آورد خیابانی هست نزدیک که پاهایم را از رفتن بدان بازداشته اند آینه ای هست که مرا برای آخرین بار دیده است دری هست که من آن را تا پایان جهان بسته ام در میان کتاب های کتابخانه ام (من میبینمش) کتابی هست که هرگز آن را نخواهم گشود در این تابستان پنجاه ساله خواهم شد مرگ میفرسایدم، بی...
-
پس از مرگم..
چهارشنبه 5 مهر 1391 14:36
نمیدانم پس از مرگم چه خواهد شد نمیخواهم بدانم کوزه گر از خاک اندامم چه خواهد ساخت ولی بسیار مشتاقم که از خاک گلویم سوتکی سازد گلویم سوتکی باشد به دست کودکی گستاخ و بازیگوش و او یکریز و پی در پی دم گرم خویش را در گلویم سخت بفشارد و خواب خفتگان خفته را آشفته تر سازد بدین سان بشکند هر دم سکوت مرگبارم را....
-
دل گرمی ..
چهارشنبه 5 مهر 1391 11:47
در دل دردیست از تو پنهان که مپرس تنگ آمده چندان دلم از جان که مپرس با این همه حال و در چنین تنگدلی جا کرده محبت تو چندان که مپرس ***** هر لحظه در کنار منی عاشقانه تر با قلب عاشق و بدنی عاشقانه تر تکرار شو حوالی دستان خسته ام شاید مرا رقم بزنی عاشقانه تر **** دیرگاهیست بالهایمان را آویخته ایم به جالباسی عادت کرده ایم...
-
داستان عاشقانه
سهشنبه 28 شهریور 1391 13:46
استادى از شاگردانش پرسید: چرا ما وقتى عصبانى هستیم داد میزنیم؟ چرا مردم هنگامى که خشمگین هستند صدایشان را بلند میکنند و سر هم داد میکشند؟ شاگردان فکرى کردند و یکى از آنها گفت: چون در آن لحظه، آرامش و خونسردیمان را از دست میدهیم. استاد پرسید: این که آرامشمان را از دست میدهیم درست است امّا چرا با وجودى که طرف مقابل...
-
عشق
سهشنبه 28 شهریور 1391 13:33
در خیالی خام همچون حور بود اشنایم بود و لیکن دور بود صورتم بهرش پر از چین گشته است یارم از کدامین گشته است با خیالش صبح را شب میکنم شب به شب از دوریش تب میکنم تب به من حال رهایی می دهد نوشداروی جدایی می دهد رقص اشک واه بر چشم ترم رقص شبنم های تب بر پیکرم
-
محال ..
سهشنبه 28 شهریور 1391 13:31
اسمان ان شب کم ی اشفته بود ماه غمگین بود و گویا خفته بود سایه بود و خالی از مهتاب شب من اسیر غم در ان گرداب شب دل ز نوش غم چو مستان گشته بود بغض من بشکست ان شب ناگهان از صدای ساز بی وقت شبان
-
اگه کسی رودیدی....
سهشنبه 28 شهریور 1391 13:27
اگه کسی رو دیدی که وقتی داری رد میشی بر میگرده و نگاهت میکنه بدون براش مهمی....... اگه کسی رو دیدی که وقتی داری می افتی بر می گرده و با عجله میاد به طرفت بدون براش عزیزی... اگه کسی رو دیدی که وقتی داری میخندی بر می گرده و نگاهت میکنه بدون براش قشنگی......... اگه کسی رو دیدی که وقتی داری گریه میکنی میاد باهات اشک...
-
بی تو......
سهشنبه 28 شهریور 1391 13:25
گلبرگ به نرمی چو بر و دوش تو نیست مهتاب به جلوه چون بنا گوش تو نیست پیمانه به تاثیر لب نوش تو نیست آتشکده را گرمی آغوش تو نیست
-
بمان...
سهشنبه 28 شهریور 1391 13:23
بسیار نمی خواهم تنها کمی برای چشم به هم زدنی دستت را به من بده تا دلت را در آغوش گیرم
-
زمین
پنجشنبه 16 شهریور 1391 16:05
اینجا زمین است؛ حوا بودن تاوان سنگینی دارد! در سرزمین من، هیچ کوچه ای به هیچ نام زنی نیست و هیچ خیابانی ... بن بست ها اما، فقط زن ها را می شناسند انگار ... در سرزمین من، سهم زنها از رودخانه ها، تنها پل هایی است که پشت سر آدمها خراب شده اند ... اینجا تنها نام یک بیمارستان مریم است، اما تخت های زایشگاه پر از مریم های...
-
عاشقتم
پنجشنبه 16 شهریور 1391 15:17
عاشقت نشدم که روزی از عشق خسته شوم... با تو عهد نبستم که روزی عهدم را بشکنم... همسفرت نشدم که روزی رفیق نیمه راهت شوم... همنفست نشدم که روزی عطر نفسهایم را از تو دریغ کنم... و با یاد تو زندگی نمیکنم که روزی فراموشت کنم... با تو آغاز کردم که دیگر به پایان نیندیشم... عاشقت شدم که عاشقانه به عشق تو زندگی کنم... با تو عهد...